اخلاق سياست

•  ديدگاه اول

   ديدگاه اول ديدگاه كساني است كه اخلاق وسياست را دومقوله مجزا از هم مي دانند. براي اثبات اين ديدگاه با دو تقرير استدلال شده است:

نخست آنكه گفته شده قلمرو اين دو يعني اخلاق وسياست كاملاً از همديگر جدايند .

يك رفتار مي تواند با نگاه اخلاقي خوب ومثبت بوده باشد وهمان رفتار با نگاه سياسي منفي وبي ارزش باشد وبالعكس.

تقرير دوم اينكه گفته شده دونوع سيستم اخلاقي وجود دارد: اخلاق فردي وسياسي؛واين دو هرچند در مواردي مشترك هستند اما وجوه افتراق آنها نيز به اندازه اي زياد است كه آن دو سيستم را ازهم جدا   مي سازد.

 

از باب نمونه يك انسان به عنوان يك فرد داراي وظايف اخلاقي خاصي است وهمان انسان به عنوان يك فرد سياسي واجتماعي از سيستم اخلاقي ديگري  پيروي مي كند كه كاملاً متضاد ومتعارض است.

افلاطون معتقد بود هيچ فردي اخلاقاً مجازبه دروغگويي نيست اما ممكن است حاكمان وسياستمداران در مواردي كه به مصلحت شهر وكشورشان مي باشد حق دارند اخلاقاً دروغ بگويند.

در پاسخ به اين دوشيوه استدلال بايدگفت:

اولاً ادعاي چنين حرفي ناشي از عدم درك درست اخلاق واحكام اخلاقي است ؛ چراكه موضوع احكام اخلاقي افعال اختياري انسان است ومتعلق اين فعل اختياري گاه خود انسان است(اخلاق فردي) گاه خداوند است(اخلاق الهي) وگاه جامعه است (اخلاق اجتماعي) .

ثانياً درخصوص تقرير دوم بايد گفت كه مدافعان اين ديدگاه نخست گزاره هاي اخلاقي را در عرصه رفتارهاي فردي مطلق پنداشته و بر اساس آن ديده اند كه نمي شود آن رادر عرصه سياست به كار گرفت.

 

 

غافل از آنكه هيچ تفاوتي ندارد چرا كه دروغگويي يا صداقت هرچند ظاهري مطلق دارند اما مقيد به شرايطي هستند كه با وجود آن شرايط بد يا خوب است. حالا چه در حوزه رفتار فردي باشد وچه در حوزه رفتار اجتماعي.

يعني راستگويي از آن جهت كه راستگويي است موضوع حكم اخلاقي نيست بلكه از آن حيثي كه آدمي را به سعادت رسانده ومصلحت او وجامعه اش را تحقق مي بخشد خوب است.

•  ديدگاه دوم

ديدگاه دوم نظريه اصالت سياست وتبعيت اخلاق از سياست است.

ارزشهاي اخلاقي تابع مصالح سياسي وارزشهايي است كه رهبران سياسي معين مي كنند. هر كاري كه درخدمت تأمين منافع سياسي جامعه يا حزب يا گروه خاصي باشد ارزشمند بوده وفضيلت به حساب مي آيدو هركاري كه مارا از دستيابي به اهداف واغراض سياسي جامعه يا حزب دور كند ناپسند بوده واز رذايل اخلاقي به حساب مي آيد.(در اين ديدگاه ارزشهاي اخلاقي صرفاً جنبه ابزاري دارند.)

 

 

در پاسخ به اين نظريه گفته شده:

اولاً لازمه پذيرفتن اين ديدگاه قائل شدن به نسبيت گرائي در اخلاق است، چراكه بدين صورت هيچ حكم اخلاقي ثابتي وجود نخواهد داشت.

ثانياً معلوم مي شود كه حاميان اين ديدگاه معناي واقعي سياست رابدرستي درك نكرده اند ودر واقع اينان سياست را براي ارضاي شهوات وغرايز حيواني خود دنبال مي كنند نه براي رسيدن به سعادت حقيقي وتوسعه عدل وفضيلت.

•  ديدگاه سوم

  ديدگاه سوم ديدگاه کساني است که معتقد به اصالت اخلاق وتبعيت سياست از اخلاق مي باشد.

به نظر مي رسد نظريه معقول ومقبول همين نظريه باشد؛چرا که رفتارهاي سياسي نيز مانند ساير رفتارهاي اختياري انسان به عنوان موضوع احکام اخلاقي مورد ارزش گذاري قرار مي گيرندو لذا بر اساس روايات اسلامي خداوند نخست پيامبرش را تأديب وتربيت نمود، پس از آنکه فرمود: وانَّک لَعلي خُلُقٍ عظيم. بعد از آن مسئوليت دين وحکومت بر مردم وسياست امور آنان را به عهده او گذاشت.

 

 

از اين روست که امام علي(ع) به عنوان يک زمامدار سياسي راضي نمي شود تا به خاطر در اختيار گرفتن همه امکانات جهان پوست جوي از دهان مورچه اي بطور ظالمانه ستانده شود.بنابراين قدرت هاي محدود دنيوي حق ندارند واخلاقاً مجاز نيستند تا براي حفظ قدرت خويش هر چند به حق باشد مرتکب کارهاي خلاف شرع شوند.

نتيجه آنکه بايددر داوريهاي سياسي اخلاق حرف اول را بزند.

•      موضوع وظيفه شناسي اخلاقي مردم ومسئولان

بطور کلي وظايف آنان را در سه بخش مي توان تقسيم نمود:

بخش اول: وظايف اخلاقي مردم نسبت به انتخاب مسئولان

بخش دوم: وظايف اخلاقي حاکمان ومسئولان در قبال مردم

بخش سوم: وظايف اخلاقي مردم در قبال حاکمان ومسئولان

•      بخش اول: وظايف اخلاقي مردم در انتخاب مسئولان

 

1- رعايت تناسب ميان فرد ومسئوليت موردنظر

2- توجه به سوابق کاري

اميرمومنان(ع) به مالک اشتر توصيه مي کندتا او اهل تجربه را به کار گيرد واز تجارب آنان به خوبي استفاده نمايد.(و توخّ منهم اهل التجربه والحياء)

 

 

3- توجه به اصالت خانوادگي

در اين زمينه امام علي(ع) به مالک اشتر مي فرمايد:ثُمَّ الصق بذوي الأحساب واهل البيوتات الصالحه والسوابق الحسنه.

البته صرفاً نبايد به اصالت خانوادگي اعتماد نمود چراکه ممکن است افرادي مانند پسر نوح که از خانواده اصيل بوده ولي منحرف شده اند ويا از سوي ديگر انسانهايي چون حنظله مشهور به غسيل الملائکه هرچند پدرش ابي عامر از منافقين وفساق مدينه بوده اما فرزندش انساني وارسته وشيفته شهادت بود .

 4- توجه به سوابق ديني واخلاقي

امام علي (ع) در اين باره مي فرمايند:فَإنَّهم اکرم اخلاقاً وأصَّح ُ اعراضاً واقلَّ في المطالع اشراقاً وابلغُ في عواقب الامور نظراً .

5- خودداري از انتخاب افراد نا لايق

6 مشورت ورايزني

مشورت نمودن با ديگران براي شناخت افراد مي تواند هم ضريب خطا را کاهش دهد وهم در پيشگاه خدا چنين فردي معذور مي باشد.

البته طرف موردمشورت بايد شرايط لازم را داشته باشدولذا امام در نامه اي به مالک اشتر توصيه نموده که با سه گروه مشورت نشود:

يکي افراد بخيل که ممکن است انسان را از نيکوکاري بازگرداندو از فقر          مي ترساند؛

دوم با افراد ترسو چرا که انسان را در کارها سست مي کند ؛

وسوم انسانهاي حريص بدان جهت که چنين افرادي حرص ستم را براي انسان بيارايند.

در اينجا جاي اين پرسش نيز باقي مي ماند که چرا پيامبر با مردم  مشورت  مي نمود؟

•      بخش دوم: وظايف اخلاقي حاکمان در قبال مردم

اولين وظيفه اخلاقي حاکمان نسبت به مردم محبت ومداراست.

براساس  ديدگاه ماکياولي رابطه حاکم با مردم براساس ترس مي باشد. يعني از آنجاکه جمع بين اينکه مردم هم از حاکم بترسند وهم اورا دوست بدارند دشوار است ولذا طرفداران اين ديدگاه معتقدند که مردم بايد بترسند تا حاکم را دوست بدارند.

از نظر اسلام حاکمان ومديران به عنوان ولي نعمت مردم تلقي مي شوند.

ازباب نمونه عدي بن حاتم طائي يک فرد مسيحي است .از شام خدمت پيامبر آمد ، خود وي مي گويد دو مطلب از پيامبر ديدم که جذبه اسلام در دل من ايجاد کرد. يکي ساده زيستي پيامبر بود وديگر اينکه حوصله وصبر وسعه صدر آن حضرت.

•        دومين وظيفه حاکمان نسبت به مردم برخورد صادقانه با مردم مي باشد.

سومين وظيفه حاکمان فاصله نگرفتن از مردم است.

چهارمين وظيفه حاکمان رعايت عدالت مي باشد.

در اين زمينه امام علي(ع) مي فرمايد:من عَدَلَ نفذ حُکمه ونيز مي فرمايد: إعدل تَدم لک القدره .

پنجمين وظيفه اخلاقي حاکمان ساده زيستي است.

ششمين وظيفه اخلاقي حاکمان نسبت به مردم آموزشهاي ديني است.

•      بخش سوم: وظايف اخلاقي مردم در قبال حاکمان

 

اولين وظيفه همراهي مردم با حاکمان است.

بدون ترديد هنگامي حاکمان مي توانند به اهداف مادي يا معنوي خود دست يابند که احکام ودستورات آنان از سوي مردم پيروي شود؛در غير اينصورت هرچند بهترين برنامه ريزي در جامعه انجام گيرد ولي مردم تبعيت نکنندهيچ فايده اي نخواهد داشت . البته همراهي وپيروي از حاکم تا آنجا الزامي است که برنامه هاي او در چارچوب شريعت باشد.

دومين وظيفه اخلاقي مردم امر به معروف ونهي از منکر مي باشد.

لغزشگاههاي اخلاقي مديران

دراين بخش به سه مورد از لغزشگاههاي اخلاقي مديران اشاره مي شود:

1- رياست طلبي

2- تکبر

راه مبارزه با آفت خطرناک تکبر اينست که:

اولاً عظمت وکبريايي خداوند را در نظر داشته باشيم وبدانيم که در محضر خداي بزرگ جايي براي بزرگي کردن بنده ناچيز وبي مقدار که حتي اختيار نفس خود را ندارد نيست؛

ثانياً باور کنيم که حکومت ورياست عروسي است که با هيچ کس شبي به محبت به سر نبرد وبه تعبير امير مومنان(ع)الدوله کما تقبل تُدبِر؛

 

ثالثاً توجه داشته باشيم با رسيدن به يک مقام دنيوي چيزي بر ارزشهاي فردي انسان افزوده نمي شود بلکه فقط بار مسئوليت انسان سنگين تر مي گردد؛

ورابعاً بايد به کمبود ها وناتواني هاي خود بيشتر توجه نمود، به تعبير زيباي امام علي(ع) که مي فرمايد:مالابن ادم والفخر اولُّه نُطفه واخِرُه جيفه ولا يرزق نفسه ولا يدفَعُ حتفه؛

3- استبداد وخود رأيي

استبداد در رأي وپرهيز از مشورت با ديگران از سوي اولياي دين به شدت مورد نکوهش قرار گرفته وعامل تباهي انسان معرفي شد است وبراي درامان ماندن از اين لغزشگاه توصيه هاي فراواني به مشورت ورايزني با ديگران شده است.

دو نکته اينجا قابل توجه است:

اول آنکه افرادي که با ديگران به مشورت مي پردازند افرادي نرمخو وقابل انعطاف هستند؛

دوم آنکه طرف مشورت ما لزوماًنبايد افرادي برتر از خود ما باشند

اخلاق جنسی

•               جايگاه و اهميت

 

اخلاق جنسي، سلسله مباحثي است که حول محور غريزۀ جنسي و مسائل مرتبط با آن شکل مي گيرد. مسائلي از قبيل فلسفۀ وجودي غريزۀ جنسي، و اين که آيا بايد آن را تحت کنترل قرار دهيم يا آزاد بگذاريم، خوب يا بد بودن حياي زن، غيرت مرد، وفاداري همسران، پوشش و حجاب زنان، لواط و ازدواج، از مهم ترين مسائل اخلاق جنسي به حساب مي آيند.

اخلاق جنسي، يکي از مهم ترين مباحث اخلاقي در طول روزگاران گذشته بوده است.

 

•               بيان ديدگاه ها

 

دربارۀ غريزه و علاقۀ جنسي نگاه هاي متعدد و متنوعي مطرح شده است. به طور کلي؛ مي توان ديدگاه هاي مختلف را در اين باره به سه دستۀ تفريطي، افراطي و معتدل تقسيم کرد. در اين قسمت مي کوشيم تا به اختصار، به معرفي اين ديدگاه ها و بررسي و نقد ادلۀ هر کدام بپردازيم.

•               ديدگاه تفريطي

 

ديدگاه اول ديدگاه كساني است كه براين باورند غريزه جنسي را بايد سركوب كرد. طرفداران اين ديدگاه علاقه به غريزه جنسي راذاتاًً پليد، زشت وشيطاني دانسته وحتي آميزش جنسي با همسر قانوني و شرعي خويش را شيطاني      مي دانند و راه رهايي از همۀ مشكلات روحي را تحت کنترل درآوردن اين غريزه و ناديده گرفتن آن مي دانند.

رهبران مسيحي نيزگرچه به طوركلي ازدواج راتحريم نمي كنند اما آن را عملي ذاتاًًپليد مي دانند،لذا ازدواج درمسيحيت به دومنظوريك امرعادي پنداشته شده است؛ نخست براي حفظ نسل ودوم ازباب دفع افسدبه فاسد.

مسيحيان معتقدند كسي كه مي خواهد رهبري ديني مردم رابرعهده گيرد بايد مانند عيسي (ع) تا آخرعمر مجرد بماندولذا مي گويند:كسي مي تواند به مقام پاپي برسد كه هرگزازدواج نكرده باشد.

 

 

 

 

درپاسخ به اين ديدگاه بايد گفت اينان متأسفانه جهادبا نفس را كه پيامبر بزرگترين جهاد دانسته مساوي با نفس كشي واز ميان برداشتن غرايز مي دانند.

•               ديدگاه افراطي

ديدگاه دوم ديدگاه كساني است كه براين باورند بايست موانع و محدوديت ها را از مسيرغريزه جنسي برداشت.چراكه ريشه بسياري  ازبيماري هاي عصبي ورواني در سركوب نمودن غرايز جنسي است.

 

براي اثبات اين ادعا به سه شيوه استدلال شده است:

 

 

شيوه اول ريشه همه بيماريهاي روحي واجتماعي در سركوبي يا محدود نمودن غريزه جنسي است.

در پاسخ به اين استدلال بايد گفت:

اولاً اصل اين ادعا بي دليل است؛

ثانياً آزادي همه جانبه نسبت به ارضاي غرايزجنسي نه تنها عامل كمال وموجب رهايي از بيماريهاي رواني نيست ، بلكه آشفتگي هاي روحي رانيز درپي خواهد داشت.

 

شيوه دوم بر اساس اين جمله معروف (الانسان حريصٌ علي مامُنِع) يعني انسان برآنچه منع مي شود حريص ترمي گردد.

درپاسخ به اين استدلال بايد گفت:

اولاًدرصورت پذيرفتن چنين اصلي كه هرگونه ممنوعيتي حرص آور است لازمه اش بايد بسياري  ازقوانين و مقررات اجتماعي از قبيل مقررات راهنمايي و رانندگي و..... برچيده شود؛

ثانياً درهمان جوامعي كه ارضاي غريزه جنسي آزاد است براساس آمارهاي ارائه شده اكثرجوانان آنان براي ارتباط جنسي خودرا تحت فشار مي بينند، چراكه نبايد فراموش نمود كه انسان ها داراي روحيه تنوع طلب اند.

 

شيوه سوم گفته شده خداوند خالق حكيم است وبي جهت غرايز را دراختيار انسان قرار نداده است، بنابراين سركوبي ياايجاد محدوديت براي غرايز از جمله غريزه جنسي خلاف هدف آفرينش محسوب مي شود.

درپاسخ به اين استدلال بايدگفت:

اولاًلازمه پذيرفتن اين استدلال تن دادن به هرج ومرج هاي اخلاقي واجتماعي است؛

ثانياً اين حرف صحيح است كه خداوند غرايز را بي جهت به ما نداده است اما از آنجا كه غرايز انسان صرفاًمنحصر به غريزه جنسي نيست ، آيا چنين حرفي را مي توان درمورد همه غرايزگفت؟!

•               ديدگاه معتدل

ديدگاه سوم ديدگاهي است بدين معناكه اسلام ضمن اينكه غريزه جنسي را ازجمله بزرگ ترين نعمت ها مي داند و حکيمانه ترين وسيله براي تداوم زندگي بشرمي باشدولي هيچگونه منافاتي بين بهره مندي ازغرايزولذات جنسي ومعنويت نمي بيند؛ بلکه بهره مندي مشروع از اين غريزه را شرط تکامل معنوي انسان و يکي از بهترين اسباب و وسايل وصول به سعادت واقعي مي داند.

 

ازباب نمونه مي توان به اين روايات اشاره نمود:

 

الف) روزي سه نفر از زنان مدينه به حضور پيامبر اکرم آمده از شوهران خود شکايت کردند. يکي گفت: شوهر من گوشت نمي خورد. ديگري گفت: شوهر من از بوي خوش اجتناب مي کند و سومي گفت: شوهر من تمايل جنسي از خود نشان نمي دهد. پيامبر اکرم از شنيدن اين سخنان، به شدت ناراحت شد و بي درنگ، در حالي که از شدت خشم ردايش بر زمين کشيده مي شد، از خانه به مسجد آمد و بالاي منبر رفت و پس از حمد و ستايش خداوند فرمود: چرا برخي از اصحاب من از خوردن گوشت و استعمال بوي خوش و نزديکي با زنان اجتناب مي کنند. همانا من خودم هم گوشت مي خورم و هم بوي خوش استعمال مي کنم و هم با زنان معاشرت دارم. هر کس از سنت من اعراض کند از من نيست .

 

 

 

 

 

ب) زني به محضر امام باقر (ع) رسيد و عرض کرد: «من متبتله هستم».

امام باقر: منظورت از «تبتل» چيست؟

زن: « هرگز قصد ازدواج ندارم» و مي خواهم به صورت مجرد زندگي کنم.

امام باقر: «چرا؟»

زن: «مي خواهم به معنويت و فضيلت دست يابم.»

امام باقر: «دست از اين کارها بردار. اگر تجرد فضيلت بود، فاطمۀ زهرا (عليها السلام) سرور زنان عالم، سزاوارتر به اين کار بود».

 

 



 

ج) از طرف ديگر، اسلام با ديدگاه افرادي همچو فرويد نيز به شدت مخالف است و بي بند و باري در مسائل جنسي را به مصلحت فردوجامعه نمي داند.

 امام علي(ع) دراين زمينه جملاتي دارند كه بدانها اشاره مي شود:

کسي که شهوتش بر او غالب شود، عقلش به او پشت مي کند.

بنده شهوت بدترين بردگي ها وخوارترين اسارت هاست.

ودرديگر گفتار مي فرمايد: لاتسكنوا الحكمه قلباً مع حب شهوهٍ.

حكمت ودانش در قلبي كه جاي شهوت پرستي است ساكن نمي شود.

 

 

نتيجه گيري

نتيجه آنكه ازديدگاه اسلام قواي شهواني ومخصوصاً غريزه جنسي نه علت تامه شقاوت است ونه علت تامه سعادت، بلكه خوب يا بدبودن آنها از نظر اخلاقي بستگي به نوع رفتار ما باآنها دارد.

•               عوامل شهوت پرستي و شهوت راني

بااندك كاوشي درروايات مي توان مهم ترين علل وعوامل شهوت پرستي را در امور ذيل خلاصه كرد:

1)ضعف در خداشناسي و سستي در ايمان به خدا و پيامبر و عدم رعايت دستورات ديني

بدون شك انسانهايي که خداي بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهاي خويش پندارندوخودرادرمحضراو ببينند،هرگز به خود اجازه نمي دهند که دست به سوي گناه دراز کنند.

2) ضعف در خودشناسي

3)ضعف در شناخت حقايق امور و عدم شناخت پيامدهاي ناگوار دنيوي و اخروي شهوت پرستي و شهوت راني

 

اين نكته رانبايد فراموش نمود كه يكي ازمسلمات قرآني واسلامي تجسم وتمثّل اعمال  است به اين  معناكه زندگي  اخروي ما در حقيقت ساخته وپرداخته اعمال اين دنياي ماست.

دراين زمينه به برخي از آيات وروايات اشاره مي شود:

الف) يوم تجدكُلُّ نفسٍ ما عَمِلَت مِن خير محضراً......

ب) يومئذ يَصدُرُالناس اَشتاتاً لِيروا اعمالهم.....

ج) براساس مفادروايات نيز اعمال داراي آثار دنيوي واخروي مي باشد. ازباب نمونه پيامبر اسلام فرموده است:آن هنگام كه خداوند برامتي غضب نمايد وعذابي براي آنها نفرستد قيمت جنس ها گران مي شود، عمرها  كوتاه مي گردد، تجار سود نمي برند، باغبانان ميوه اي برداشت نمي كنند،نهرها پرآب نخواهد بود، باران برآنها حبس مي گردد و بَدان برآنها مسلط        مي گردند.

 

•               ازدواج،اهميت،آثاروشرايط آن

بهترين راهكاربراي ارضاي غريزه جنسي پيشنهاد ازدواج براي افراد بادر نظرگرفتن شرايط مناسب مي باشد.

ازدواج نخستين گامي است كه انسان رااز خودپرستي به دگردوستي  مي رساند.

نكته ديگراينكه دوركن اساسي خانواده زن وشوهر مي باشند وفرزندان به عنوان فرع هستند.

نوعاًانسان دومنبع آرامش دارد يكي يادخدا وديگري همسرخوب، به نظر مي رسد تاابتدا عواملي كه زمينه ساز آرامش است برشمرده شود وسپس به زمينه ها وعوامل اضطراب ونگراني وافسردگي اشاره شود.

•               آثارازدواج

1) رسيدن به آرامش

2) ايجادعلقه مودت ورحمت درزن وشوهر

3) مصونيت از گناه وهواهاي نفساني

4) مصونيت ازشيطان

دراين زمينه پيامبر(ص) مي فرمايد: هيچ جواني نيست كه ازدواج نمايد جزآنكه شيطان ازاونااميد مي شودوفريادمي زند كه اين جوان دوثلث دينش را حفظ نموده پس باتقواي الهي سعي نمايد تاثلث باقي دينش را حفظ نمايد.

5) بهره مندي ازبركات مادي

پيامبركه فرمايد: تزوجوا للرزق فان فيهنَّ البركه.

6) ايجادروحيه دگردوستي

 

•               ويژگي هاي همسرشايسته ازنگاه اسلام

قبل ازتبيين شرايط همسرشايسته لازم است سه نكته موردتوجه جوانان قرار بگيرد:

نكته اول آنكه ازعجله وشتابزدگي دراين امر پرهيزشود،چراكه درصورت اقدام شتابزده به جهت فشارغريزه جنسي ،شوق رسيدن به وصال محبوب وترس ازدست دادن فردمطلوب انسان دچار اشتباه فاحش وجبران ناپذيري خواهد شد.

نكته دوم آنكه بايدازمبنا قراردادن دوستي هاي نامشروع دراين امر خطير خودداري ورزيد .چراكه اينگونه دوستي ها آسيب هاي جبران ناپذيري رابه دنبال خواهد داشت.

 

نكته سوم آنكه بايد درپي انتخاب فردي بود كه ويژگي هاي مطلوبي را برخوردار باشدكه مهم ترين ويژگي ها عبارتنداز:

 

1) سلامت خانوادگي

2) كفوبودن

بسياري ازبزرگان مقصودازآن را با ايمان بودن او دانسته اند و بعبارت ديگر

مي توان همساني زن ومرد وهم افق بودن آنان در مسايل ديني را از عوامل مهم تفاهم وسازگاري دانست.

3) تدين

درگفتارپيامبراكرم(ص)اينگونه آمده كه فرمودند:هرگاه فردي(براي خواستگاري)

نزدشما آمدواخلاق ودينداري اورا پسنديديد،دخترخودرا به ازدواج اودر آوريد،

 اگراينكاررا نكنيددر زمين فتنه وفساد بزرگ روي مي دهد.

 

ودرديگرسخن امام صادق(ع) مي فرمايد:إذا تزوَّج المرأه لِجمالِها اَوْ مالِها وكُلُّ إلي ذلك وإذا تزوَّج لِدينها رزقه الله الجمال والمال.

براين اساس دونكته نبايد فراموش شود:

اول آنكه داشتن يك حرفه وشغل براي يك فردمسلمان بطوريكه بتواند هزينه زندگي خودرا تأمين نمايد يك امر ضروري است وافراديكه فاقد كار وحرفه اي باشنداز نگاه پيامبر(ص) بي ارزش محسوب مي گردند.

دوم آنكه براساس روايات حساس بودن به زيبايي فرد موردنهي قرار نگرفته ودر برخي روايات توصيه شده كه زن زيبا بگيريد تافرزندان شما زيبا باشند، ولي آنچه ازآن نهي شده توجه انحصاري به زيبايي زن ومسامحه در مورد ديگر ويژگي هاي اوست.

 

 

4- مورد علاقه بودن

يكي ازدوستان امام صادق(ع)خدمت حضرت عرض كرد:مي خواهم با زني ازدواج كنم ولي پدرومادرم مي خواهندزن ديگري رابه همسري خودانتخاب كنم . حضرت فرمود: بازن دلخواه خودت ازدواج كن وآن راكه پدرومادرت مي خواهند ترك گوي.

5- اخلاق نيك

حسين بن بشار مي گويد:به حضرت ابالحسن(ع) نوشتم يكي از خويشان براي وصلت باما به خواستگاري آمده است ولي دچار پاره اي ازكاستي هاي اخلاقي است. امام (ع) درجواب فرمود: اگر بد اخلاق است بااو وصلت نكنيد.

•               راههاي تحصيل آرامش ودرمان نگراني ها

1) يادخداوتقويت ايمان

قرآن مي فرمايد: 

* الّذين امنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الأمن وهم مهتدون.(انعام/82)

* ألابذكراللّه تطمئن القلوب.(رعد/28)

* ألا انَّ اولياء اللّه لاخوف عليهم ولاهم يحزنون.(يونس/62)

2) دعا

در روايات آمده  الدعا ترس المؤمن.

3) تحكيم مباني خانواده

4) بهبود بخشيدن در شيوه هاي تعليم وتربيت

 

5) آمادگي روحي

انسان بايد باور كند درزندگي دنيوي گرفتاري، دگرگوني وآفات غير مترقبه وجود دارد وبه تعبير روايات دنيا خانه ايست كه با بلاها پيچيده شده. امام علي(ع) مي فرمايد:من عرف الدنيا لم يحزن للبلوي.

6) صبروخويشتنداري

در اين زمينه اميرمؤمنان(ع) مي فرمايد:إذانزل بك مكروه فانظرفإنَّ كان لك حيلهٌ فلا تُعجز وان لم يكن فيه حيله فلاتجزع.

7) تغافل

تغافل غيراز غفلت است. درروايات داريم:لاحلم كالتغافل.

8) مقايسه ونسبت سنجي

درآموزه هاي ديني توصيه شده كه درامورمادي به پايين دست خودبنگر ودر مسائل معنوي به بالا دست خويش.

 

9) واقع بيني

بايد بپذيريم كه در زندگي فرازونشيب زياداست ،پس به تعبير حضرت علي(ع) كساني كه داراي ترس ونگراني مي باشند ازعيش مناسبي برخوردار نيستند.

10) اصلاح سيستم فكري

11) رضايت وتسليم نسبت به آنچه خداوند براي اومقرركرده است.

درحديثي امام علي(ع)مي فرمايد:من رضي من اللّه بماقسم اللّه استراح بدنه.

12) تظاهربه رضايت

امام علي(ع)مي فرمايد:المؤمن بشره في وجهه وحزنه في قلبه.

13) تخليه هيجان

كه اين خودنوعي عقده گشايي است.

 

14) تخليه فكر

15) خوش بيني

16) توبه وطلب آمرزش

رسول خدا مي فرمايد:داؤكم الذنوب ودواءُكم الاستغفار.

17) زهدوقناعت

اميرمؤمنان (ع)مي فرمايد: من زهدفي الدنيا استهان في المصيبات.

18) انجام كارهاي مثبت

19) داشتن زندگي متنوع

20) تدبيردرزندگي

21)پايبندي به اصول اخلاقي

پيامبرمي فرمايد:الخيرطمأنينه والشرريبه والصدق طمأنينه والكذب ريبه.

22) ازدواج

23) تأمين زندگي

 

•               عوامل اضطراب وافسردگي

دراين بخش به برخي ازعوامل افسردگي ونگراني كه ازمفادروايات استفاده شده اشاره مي شود:

1) دلبستگي به شهوات ولذات زودگذر

گاه يك نوارموسيقي هرچندانسان را براي لحظاتي شادمي كند ولي در دراز مدت انسان را نگران مي كند ويايك نگاه به نامحرم كه پس ازچنين نگاهي فردافسرده مي شود وحتي ازهمسر خودنيز زده مي شود.

امام علي (ع) مي فرمايد:رُبَّ شهوه ساعه اورثت حُزناً طويلاً،

ونيزبه فرزندش مي فرمايد: يابنيّ ! كم مِن نظره جَلَبَت حَسْره.

 

•               2) چشم داشت به مال مردم

درروايت اينگونه آمده : من نظر ما في أيدي الناس طال حُزْنه.

3،4،5) حسادت ،كينه وبداخلاقي

در اين زمينه امام صادق (ع) مي فرمايد:ثلاثهٌ تُكَدِّرُ العيش:الحسدوالحقد وسوء الخلق. سه چيززندگي رامكدر مي كند :حسادت،كينه وبداخلاقي.

6) تنگدستي         7 ) نزاع واختلاف خانوادگي                       8) تربيت نادرست خانواده   9) محيط ناسالم وپردغدغه

10 ) نقص عضو          11)خاطرات تلخ گذشته

 

 

12) ترس ازآينده      13) عدم تعادل ترشحات غدد   14) بلندپروازي     15) خيال بافي        16) بلوغ      17) منفي بافي

18 ) شكست در زندگي       19) بيكاري   20 )فزون طلبي

21) ناسپاسي ديگران       22) امتحان وارزشيابي تحصيلي                 23) رقابت ناسالم                24) بي نظمي در دخل وخرج

در اين زمينه امام علي(ع) مي فرمايد: من تورّط في الامور بغيرنظرٍ في العواقب، فقدتعرّض للنّوائبِ، يعني كسي كه بدون تدبر وعاقبت انديشي به اعمالي دست زند ،خودرا بااراده وعمد در معرض مصايب قرار مي دهد.

پس ازتبيين عوامل آرامش ،آثاروفوايد ازدواج ونيززمينه هاي اضطراب لازم است به ويژگي هاي همسرشايسته ازنگاه اسلام اشاره شود:

•               بايستگي ها ونبايستگي هاي اخلاقي درزندگي زناشويي

بدون شك موفقيت ،نشاط،صفا وصميميت درزندگي مشترك علاوه بر داشتن شرايط پيشين ،نيازمند سجاياي اخلاقي وفقدان كاستي هاي اخلاقي است كه به مهم ترين آنها اشاره مي شود:

مهرباني، احترام متقابل، گذشت وبخشش، مسئوليت پذيري و پاكيزگي وآراستگي ازجمله مواردي است كه به عنوان فضائل اخلاقي محسوب مي شود.

وازسوي ديگر درآموزه هاي ديني اززينت وآراستگي وخوشبونمودن زنان براي غيرهمسران به شدت نهي شده است .تا آنجا كه امام صادق(ع) مي فرمايد: زني كه خودرا براي غير همسرش خوشبونمايد، خداوند نماز اورا نمي پذيرد تا وقتي كه ازاين كار خود غسل نمايدهمانگونه كه ازجنابت خودغسل مي كند.

•               فضايل اخلاقي مربوط به امور جنسي

1- عفت وپاكدامني

«عفت» عبارتست از تسليم وانقياد شهوت در برابر عقل.

امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد:هيچ عبادتي برتر از عفت شكم وعفت جنسي نيست.

امير مؤمنان (ع) در فضيلت عفت مي فرمايد:إذا أرادالله بعبدِ خيراً أعف بطنه عن الطعام

و فرجه عن الحرام، هنگامي كه خداوند خير وخوبي بنده اش را بخواهد( در برابر غذاهاي حرام) عفت شكم و(در برابر محرمات جنسي ) عفت جنسي به او مي دهد.

قرآن مي فرمايد:يا ايها الذين امنوا ادخلوا في السلم كافه ولا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدوٌمبين.(بقره / 208)  

2-غيرت

«غيرت» اصطلاحاً به معناي كوشش در محافظت از چيزهايي است كه محافظت از آنها لازم است.

در اينجا شايسته است در زمينه موضوع مزبور چند پرسش مطرح شود وسپس درادامه به صورت اجمالي به پاسخهاي آن اشاره شود:

پرسش اول : منظور از اينكه خداوند غيور است چيست؟

پاسخ: غيور بودن خداوند بدان معناست كه فواحش وزشتي هاي دروني و بيروني را تحريم كرده است وبه عبارت ديگرآنچه در راستاي كمال انسان بوده بوسيله فرشتگان وحي راهنمايي نشان داده و هر آنچه موجب بدبختي وشقاوت وهلاكت افراد بوده را ممنوع نموده است.  

پرسش دوم :  با آنكه غيرت به معناي عام ، ريشه در فطرت انساني داردودروجودهرانسان مي باشد پس چرابعضي از مردان بي غيرتند وهيچ نگراني از سوء استفاده جنسي ازهمسرانشان ندارند؟

پاسخ : امور فطري به گونه اي است كه اگربه آنها توجه نشودوبه خواسته هاي آنها عمل نشود كم كم تأثير خود را از دست خواهند داد و به همين جهت است كه انسانهاي خودساخته و وارسته ، نه تنها نسبت به ناموس خود غيرت مي ورزند بلكه هرگز حاضر نيستند به ناموس ديگران تجاوز كنند چراكه اين گونه افراد نسبت به پيامدهاي عمل خويش توجه كافي دارند.

امام علي(ع)مي فرمايد:ما زني غيورٌ قطّ. انسان غيرتمند هرگز زنا نمي كند. ودر ديگر سخن مي فرمايد:من زني زُني و لوفي عقب عقبه،هركس زنا كند با او زنا خواهد شد اگرچه در نسل هاي بعد از او باشد. 

پرسش سوم : چرا خصيصه غيرت جنسي مختص مردان است ودر زنان تعبيه نشده است؟

 پاسخ: از آنجا كه با توجه به عواطف زنان علاقه به حفظ نسل فطرتاً در زنان وجود دارد از اين رو نيازي به وجود يك پاسبان دروني و محافظ فطري به نام غيرت نيست و هرگز هيچ مادري در اينكه فلان بچه از اوست ترديد نخواهد كرد.

پرسش چهارم: درمواردي ديده مي شودكه بعضي ازانسانهاتعصب بيش از حد داشته و در غيرت ورزي افراط نموده تا آنجا كه ممكن است چنين فضيلتي به رذيله تبديل شده و فرد دچار سوء ظن و بدگماني نسبت به همسر خويش مي شود.

پاسخ: از ويژگيهاي ممتاز دين اسلام اينست كه مقرراتش بر اساس

اعتدال مي باشد و انجام هرنوع افراط وتفريط را مردود دانسته است.

بنابراين غيرت وتعصب هاي بيجا پذيرفته نيست وپيامدهاي ناگواري رادر

بين افراد ، خانواده ها وجوامع به دنبال خواهد داشت و لذا در گفتار امام علي(ع) ازغيرت ورزي بيجا نهي شده است.حضرت مي فرمايد:اياك والتغاير في غير موضع غيره، فان ذلك يدعوا الصحيحه الي السقم والبرئيه الي الريب. ازغيرت بيجا بپرهيز؛ چراكه اين كار درستكار را به نادرستي وپاكدامن را به بدگماني خواهد كشاند.( در عربستان سعودي به علت يك مورد تعصب بيجا چندين دختر دبيرستاني در آتش سوختند.)

پرسش پنجم: آيا غيرت همان حسادت است؟

پاسخ: اين دو صفت كاملاً متفاوتند،چرا كه منشأ حسادت خودخواهي

ولي منشأ غيرت دگر خواهي است؛ يعني غيرت ريشه در احساسات و عواطف اجتماعي ونوع دوستانه دارد. وبه عبارت ديگر برخي از عالمان اخلاق در تبيين اين دو صفت گفته اند:

حسد عبارتست ازتمناي زوال نعمت از برادران مسلم خود از نعمتهايي

كه به صلاح آنها باشد، اما اگرزوال چيزي را ازكسي خواهدكه به صلاح او نباشد در اين صورت به آن غيرت گويند.

3- حجاب ، معيارها وفلسفه آن

قبل از اشاره به موضوع حجاب ، لازم است به سه ديدگاه موجود در خصوص روابط زنان ومردان اشاره شود:

الف) برخي معتقدند كه رابطه بين زن ومرد بر اساس تخاصم ودشمني است

و مردها نسبت به زنها سلطه دارند.(فيمينيسم ها)

ب)بعضي ديگر مي گويند هر يك از زن ومرد داراي هويت مستقل مي باشند.

ج)عده اي بر اين باورند كه هر يك از زن ومرد جهت منفي ديگري است اما مي توانند به گونه اي رفتار كنند كه همديگر را جذب كنند.

از ديگر نكاتي كه بايد مورد توجه قرار گيرد در نظر گرفتن هر يك از ويژگيهاي مختص به زن يا مرد مي باشد تا در نتيجه تعامل آن دو اين ويژگيها لحاظ شود. مثلاً مردان با نگاه، احساساتشان تحريك مي شود ولي زنها با الفاظ تحريك مي شوند و شايد به همين دليل است كه موضوع پوشش نسبت به زنان مورد توجه ويژه قرار گرفته است تا زمينه تحريك مردان فراهم نگردد.

از ديگر ويژگيهاي زنان اينست كه زنان به آراستگي وزينت علاقمندند

و مي خواهند خود را به ديگران حتي ديگر زنان نشان دهند(در حاليكه

مردان اينگونه نيستند)  بنابرايـــن ممكن است همــان زني كه  با      لباس نامناسب در اجتماع حضور پيدا مي كند قصدش عنان و لجاجت نيست بلكه مي خواهند  از ديگر زنان پايين تر نباشند.

از جمله ويژگيهاي زنان اينست كه آنها با شنيدن متقاعد مي شوند در حاليكه مردان اينگونه نيستند ونيز زنان علاقه به امور تربيتي دارنددر حاليكه مردان به امور اقتصادي علاقمند مي باشند.

پس از تبيين پرسش ها وپاسخ هاي مزبور لازم است چند نكته مورد توجه قرار گيرد:

نكته اول: توجه به محتواي آيه  3 از سوره  نور(قل للمؤمنين يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن الّا ما ظهر منها ولا يضربن بخمرهن علي جيوبهن.....) ونيز آيه 32 از همان سوره، درخصوص كنترل نگاه زن ومرد نسبت به همديگر.

نكته دوم: توجه به حريم محرم ونامحرم و آشنايي با احكام آن.

نكته سوم: تبيين حدود حجاب براي زنان درنماز وطواف و غيرنماز.

نكته چهارم: موضوع اختصاص به زنان ندارد وشامل مردان نيز مي شود

اما نوع پوشش زنان به دليل ساختار جسماني شان مورد تأكيد قرار گرفته است.

نكته پنجم: از مفاد تاريخ استفاده مي شودكه در زمان پيامبر،زنان از چادر (پارچه سرتاسري)استفاده مي كردند و ظاهراً پارچه مشكي بوده است.

 نكته ششم: اينكه در فقه گفته شده لباس مشكي مكروه است اين قانون هم مانندديگرقوانين موارداستثناء داردكه از جمله آن عبا، عمامه وچادراست.

نكته هفتم: در موضوع نامحرم هيچ تفاوتي بين افراد نامحرم نيست.

نكته هشتم:نگاه داراي انواع واحكام مختلفي است.

نكته نهم: بعضي از فلاسفه(اپيكور)لذتها را به سه قسم تقسيم نموده است:

1- لذتهاي طبيعي و ضروري ما خوردن و آشاميدن كه هر انساني به اقتضاي طبيعتش به آنها گرايش دارد وبرخورداري از آنها شرط بقا وادامه حيات است وتحصيل آنها امري لازم وضروري است.

2- لذتهاي طبيعي وغيرضروري مانند بهتر خوردن وبهتر آشاميدن،در اين قسم لذتها در حد اعتدال بهره جست.

3- لذتهاي غير طبيعي وغير ضروري مانند لذت جاه ومقام و شهرت يا اين نوع لذتها را بايد به طور كلي رها نمود.

•               فلسفه تشريع حكم حجاب

اولاً اسلام با تشريع حكم حجاب به بهداشت رواني زنان و مردان كمك مي كند. در غير اينصورت از يك سو زنان با همه زيباييهايشان خود را در منظر مردان قرار داده و ازسوي ديگر موجب تحريك تقاضاهاي جنسي مردان مي شوند و

در نتيجه براي ارضاي آن دست به هر كاري خواهند زد و ديگر امنيت از زنان   سلب خواهد شد.

ثانياً  روابط خانوادگي را تحكيم كرده است.

ثالثاً  با تشريع اين قانون ،شخصيت وكرامت زن را تأمين كرده است و زن را از يك شخصيت ابزاري به شخصيتي مستقل تبديل نموده است.(بدحجابي از خودكم بيني و بي شخصيتي زنان بي حجاب حكايت دارد.)

رابعاً از آنجا كه محيط اجتماع در صورتي مي تواند مكان كاروتلاش باشد كه از نگاهها در روابط آلوده جنسي محفوظ باشد. بنابراين وجوب حجاب، حريم اجتماع را از بي عفتي وآلودگي هاي جنسي نگه مي دارد.